
مسلم آزاد شد !
... پیشوای بزرگمان حسین ( ع ) به منزلگاه زباله رسید ،
آنگاه به ایشان خبر بردند که مسلم ( ع ) به لشگر گواهان پیوسته و داعی حق وی را به حضور طلبیده .
آنگاه بود که جمعی دیگر از یاران امام که همراهیشان مثال همراهی طلحه و زبیر با امام علی ( ع ) بود وی را ترک کردند .
اشگ از دیدگان کاروانیان جاری گشت .با این حال امام که او را ندایی از سوی خدا می خواند به راهش ادامه داد .
فَرَزدَق شاعر از وی پرسید : یا سبط النبی ( ص ) ! چطور به آنانی اعتماد می ورزی که پسر عمت ، مسلم ، را کشتند ؟
اشگ از چشمان امام جاری گشت و آنگاه فرمود :
« خداوند مسلم را بیامرزد که به سوی روح و ریحان الهی و زندگی جاوید در بهشت و رضوان خدا رفت . بدان که او به تکلیفش عمل کرد و تکلیفی که بر گردن ماست ، بر گردن ماست »
سپس در اشعاری فرمودند :
اگر چه دنیا گرانبها و ارزشمند شمرده می شود ولی پاداش و ثواب الهی برتر و گرانبها تر است
اگر بدن ها برای مرگ آفریده شده اند ، همانا کشته شدن با شمشیر در راه خدا بهتر است
و اگر روزی هر کس به اندازه ، مقدر شده ، پس حرص و طمع برای آن هر چه کمتر زیبا تر
و اگر جمع مال برای این است که روزی رها شود ، چرا انسان برای آن چه قرار است ترک شود ، بخل بورزد ...
|